محمد مهدیمحمد مهدی، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 20 روز سن داره

ململ مامان وبابا

من در سفر شمال قسمت 2

سلام به گلهای نوشکفته مامان باباها ادامه سفر ما به شمال بعد از منطقه تفریحی نمک آبرود حرکت کردیم به سمت منطقه آزاد انزلی اونجا قسمت شد شما گل پسر برای اولین بار قایق سواری رو تجربه کنی!با اینکه همگی شورو ذوق به همراه تشویش  داشتیم  ولی تو همچین اقا منشانه نشسته بودی انگار نه انگار که سوار قایقی!      دایی و زن دایی به همراه ریحان عسلی     یه عکس هنری از بابایی!تا خواستم ازش عکس بگیرم این جمله گرانقدرو به زبون آوردن:من حالا حالا قصد ازدواج ندارم!    این قصه سردراز دارد.....           ...
5 آبان 1392

من در سفر شمال قسمت 1/شهریور 92

سلام سلام به تمام نی نی وبلاگی های عزیزو دوس داشتنی و سلام به گل پسر عزیزم امیدوارم وقتی داری این چند خط یادگاری رو میخونی خوبو خوشو سلامت باشی عزیزم یه مدته دیر به دیر به وبت میام چون کارم زیاد شده عزیز دلم قبلا تو خونه بیشتر می تونستم به وبت سربزنم ولی الان چون شما کوچولوی دوس داشتنی من حسابی  شیطون شدی اجازه نمیدی من واسه یه دیقه هم شده چیزی رو ثبت کنم  همش میگی مامان بیا!بابا بیا!با اسباب بازیاتم که تنهایی بازی نمیکنی! خب گله و شکایت بسه مادر  القصه اینکه شهریورماه 92 دقیقترش19شهریورماه با عمو جونو پدرجونو دایی جون رفتیم مسافرت.امسال برای دومین بار قسمت شد بری دریا! ولی فرقش با دفعه قبل این بود که او...
5 آبان 1392

امیرچخماق

سلام سلام خدمت تمام نی نی وبلاگی های عزیز ودوس داشتنی! همینطور سلام خدمت شما قند عسل پسر گل گلاب ما  چندشب پیش واسه شام رفتیم  فست فود( سی تو)واقع در میدان امیرچخماق.طبقه همکف ودومش میزو صندلی بود ولی پشت بومش علاوه بر میزو صندلی تخت هم گذاشته بودن!با مشورت و شور ٣نفره خانواده تصمیم گرفته شد بریم پشت بوم!  البته شما عزیزبابا نظرتو با بدو بدو بالا رفتن از پله ها زوتر اعلام کردی!  هوا عالی بود منظرش هم بی نظیر!لابد می پرسین میدان امیرچخماق دیگه کجاس و چیه یه توضیح کوچولو تو ادامه مطلب میذارم بخونین کمی اطلاعات تاریخیتون بره بالا               ...
28 مرداد 1392

شبستان

 سلام به گل پسر نازم که الان بزرگ شده و خودش داره خاطراتی که ثبت شده رو میخونه نوشتن خاطرات خیلی خوبه وقتی خونده میشه چیزایی رو تو ذهن تداعی میکنه که شاید کلا فراموش شدن امیدوارم دفتر خاطرات تو عزیز هم همیشه پر بشه با خاطرات خوب عزیز دلم تواین ماه عزیزو پربرکت چن جایی دعوت شدیم واسه افطارمثله خونه پدر جون خونه دایی جون خونه عمو جون مادربزرگ بابایی و همینطور یه شبم از طرف اداره مامانی دعوت شدیم به شبستان  جای دنجو آرومی بود با الاچیقهای تقریبا 4نفره از همینجا میگیم دست همگی درد نکنه .از مهمونیا متاسفانه عکسایی که گرفتم جالب نشده ینی نتونستیم از شما وروجک یه چنتا عکس درستو حسابی بگیریم جز این چنتا که هی بدک نشده &...
13 مرداد 1392