محمد مهدیمحمد مهدی، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 15 روز سن داره

ململ مامان وبابا

من در سفر شمال قسمت 3

سلام دوستان ادامه سفر با تاخیر: عذر میخوام دوستان از منطقه آزاد انزلی به سمت اردبیل حرکت کردیم!با تصمیم گروه قرار شد از سمتِ گردنه خلخال بریم!چون برای اولین بار بود اون گردنه رو می دیدیم خیلی واسمون جالب و دیدنی بود روستاهایی که ازشون گذشتیم با اون دشتهای سرسبزو گوسفندایی که در حال چرا بودن واقعا زیبا ودیدنی بود!گردنه خلخال یه قسمتش جنگلی بود همراه با مه و بارون یه قسمتش هم دشت مانند وآی اونم چه دشتها و چه کوههایی اینقدر رفتیم بالا بالاها که ابرها زیر پامون بودن! منم اینجا تو ماشین دارم خاطرات سفرو می نویسم  اینم یه منظره زیبا از اون بالا بالاها    خلاصه سرتونو به درد نیارم بع...
5 آبان 1392

من در سفر شمال قسمت 2

سلام به گلهای نوشکفته مامان باباها ادامه سفر ما به شمال بعد از منطقه تفریحی نمک آبرود حرکت کردیم به سمت منطقه آزاد انزلی اونجا قسمت شد شما گل پسر برای اولین بار قایق سواری رو تجربه کنی!با اینکه همگی شورو ذوق به همراه تشویش  داشتیم  ولی تو همچین اقا منشانه نشسته بودی انگار نه انگار که سوار قایقی!      دایی و زن دایی به همراه ریحان عسلی     یه عکس هنری از بابایی!تا خواستم ازش عکس بگیرم این جمله گرانقدرو به زبون آوردن:من حالا حالا قصد ازدواج ندارم!    این قصه سردراز دارد.....           ...
5 آبان 1392

من در سفر شمال قسمت 1/شهریور 92

سلام سلام به تمام نی نی وبلاگی های عزیزو دوس داشتنی و سلام به گل پسر عزیزم امیدوارم وقتی داری این چند خط یادگاری رو میخونی خوبو خوشو سلامت باشی عزیزم یه مدته دیر به دیر به وبت میام چون کارم زیاد شده عزیز دلم قبلا تو خونه بیشتر می تونستم به وبت سربزنم ولی الان چون شما کوچولوی دوس داشتنی من حسابی  شیطون شدی اجازه نمیدی من واسه یه دیقه هم شده چیزی رو ثبت کنم  همش میگی مامان بیا!بابا بیا!با اسباب بازیاتم که تنهایی بازی نمیکنی! خب گله و شکایت بسه مادر  القصه اینکه شهریورماه 92 دقیقترش19شهریورماه با عمو جونو پدرجونو دایی جون رفتیم مسافرت.امسال برای دومین بار قسمت شد بری دریا! ولی فرقش با دفعه قبل این بود که او...
5 آبان 1392
1