مسافرت ما به شمال شهریورماه 93
سلام عزیزدلم خوبی گلم؟
اینقدر معصومیت تو چهره نازت هست که وقتی حرف میزنی و جملات بامزه میگی میخوام درسته قورتت بدمقربونت برم من
امسال 15شهریورماه کوله بار سفر رو بستیمو عازم شمال شدیم
البته قبلش تو تهران یه سری هم به برج میلاد زدیم!که دیدنش عاری از لطف نبودهرچند شما اولش خواب بودی و بابایی شما رو یه نیم ساعتی کول کرده بودولی وقتی بیدار شدی و چشمت به پله برقیا افتاد سرحال شدی
منو عموحامد
ولی کلاردشت!اون کلاردشتی نبود که انتظارشو داشتیم مثه سالهای قبل هواش ابری و مه آلود نبود از بارون خبری نبود 3روزی که اونجا بودیم هوا آفتابی و نسبتا گرم بود
ولی ساحل دریا هواش عالی بود نه سرد نه گرم شما کلی تو ریگا بازی کردی
با بابایی و عمو حامد زدی به آب و پایی!!!!!!!!!!! که چه عرض کنم اندامی خیس کردی
وقتی از آب اومدی بیرون آنچنان میلرزیدی که هول شده بودم چه جوری سریع لباساتو عوض کنم دردت به جونمخدا رحم کردکه کوچولوی مامان سرما نخورد
بعد از دریا یه سری هم به منطقه آزاد کاسپین زدیم و مامانی که عاشق خرید کردنه یه دوری تو مجتمع خرید زدیمو حرکت کردیم به سمت اردبیل خونه عمو بابایی
ادامه سفرو سعی میکنم با عکسا زوذ زود بذارم
سلام عزیزدلم طبق قولی که داده بودم اومدم تا ادامه سفرمون رو با هم مرور کنیم
بعداز منطقه آزاد کاسپین حرکت کردیم به سمت آستانه و از اونجا هم به سمت آستارا وچون عمو برای ناهار منتظرمون بودن شهرها رو یکی پس از دیگری پشت سرگذاشتیم تا اینکه حول وحوش ساعتای 6رسیدیم اردبیل
عمو بابایی جدیدا صاحب یه دخمل ناناز دیگه شدن به اسم نیکاخانومی!
که 4ماهگی روی ماهشو دیدیم.اینم کادوی ما سلیقم چه جوریاس گل پسرکم؟
امسال برای سومین بار به یمن وجود عمو اینا قسمت شد بریم اردبیل!امسال تنبلی کردیم و جایی برای گشتن نرفتیم جز چند باری که به بازار رفتیم!و یه پاساژ بنام شوراسنترکه نزدیک شورابیل بود!هوا هم مثه دفعات قبل نبود گرمتر شده بود!ولی دیروز شنیدم برف سنگینی که جدیدا اومده بچه های دبستانی رو خونه نشین کرده!wooooooooooooowبرف!! آب گرم هم فقط آقایون رفتن ما خانوما ترجیح دادیم خونه بمونیم پیش زن عمو فخری از همینجا بابت مهمونوازیشون ازشون تشکر میکنیمواقعا که بهمون خوش گذشت.