محمد مهدیمحمد مهدی، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 5 روز سن داره

ململ مامان وبابا

امیرچخماق

سلام سلام خدمت تمام نی نی وبلاگی های عزیز ودوس داشتنی! همینطور سلام خدمت شما قند عسل پسر گل گلاب ما  چندشب پیش واسه شام رفتیم  فست فود( سی تو)واقع در میدان امیرچخماق.طبقه همکف ودومش میزو صندلی بود ولی پشت بومش علاوه بر میزو صندلی تخت هم گذاشته بودن!با مشورت و شور ٣نفره خانواده تصمیم گرفته شد بریم پشت بوم!  البته شما عزیزبابا نظرتو با بدو بدو بالا رفتن از پله ها زوتر اعلام کردی!  هوا عالی بود منظرش هم بی نظیر!لابد می پرسین میدان امیرچخماق دیگه کجاس و چیه یه توضیح کوچولو تو ادامه مطلب میذارم بخونین کمی اطلاعات تاریخیتون بره بالا               ...
28 مرداد 1392

شبستان

 سلام به گل پسر نازم که الان بزرگ شده و خودش داره خاطراتی که ثبت شده رو میخونه نوشتن خاطرات خیلی خوبه وقتی خونده میشه چیزایی رو تو ذهن تداعی میکنه که شاید کلا فراموش شدن امیدوارم دفتر خاطرات تو عزیز هم همیشه پر بشه با خاطرات خوب عزیز دلم تواین ماه عزیزو پربرکت چن جایی دعوت شدیم واسه افطارمثله خونه پدر جون خونه دایی جون خونه عمو جون مادربزرگ بابایی و همینطور یه شبم از طرف اداره مامانی دعوت شدیم به شبستان  جای دنجو آرومی بود با الاچیقهای تقریبا 4نفره از همینجا میگیم دست همگی درد نکنه .از مهمونیا متاسفانه عکسایی که گرفتم جالب نشده ینی نتونستیم از شما وروجک یه چنتا عکس درستو حسابی بگیریم جز این چنتا که هی بدک نشده &...
13 مرداد 1392

تولد 2سالگی محمدمهدی قسمت 2

بعد از باز کردن کادوها و انداختن عکسو گرفتن فیلم میرسیم کدوم بخش جشن؟آره درست حدس زدین فوت کردن شمع و خوردن کیک تولد! سفارش کیک جشن، بره ناقلا بود چون گل پسرمون علاقه زیادی به این کارتون داره ولی بره جشن ما هیچ شباهتی به بره ناقلا کارتونی نداشت  اون بره ناقلا کجا این بره کوچولو کجا   ولی طعمش حرف نداشت  جای تمام شما عزیزان خالی بعد از باز شدن کادوها گل پسر ونی نی های دیگه مشغول بازی با اسباب بازیهایی شدن که محمد جان کادو گرفت واین شب قشنگ وبه یادماندنی حدودای ساعت 2صبح به پایان رسید ودر قسمت خاطرات خوبمون ثبت شد عکسای تولد: کادوها و تزیینات جشن در قسمت بعدی عکسای ت...
31 تير 1392

تولد 2سالگی محمدمهدی قسمت 1

سلام به گل پسرمون، عزیزدل ومیوه خوشمزه زندگیمون وسلام به نی نی وبلاگی های عزیزودوس داشتنی دومین جشن تولد گل پسرمون مصادف شد با هشتمین روز از ماه مبارک رمضان واین افتخار نصیبمون شد تا میزبان مهمونای روزه دارمون باشیم آذین بندی وآماده کردن وسایل پذیرایی رو از یک هفته قبل از مهمانی آسه آسه نرمه نرمه شرو کردیم تا زیاد خسته نشیم وبتونیم شب تولد گل پسر از مهمونامون با انرژی کافی پذیرایی کنیم یه رب مونده به افطار با کمک مادرجون ،خاله جون ودخمل خاله جون سفر افطارو چیدیم  مهمونا هم یکی یکی با کادوهای خوشگلل موشگلشون از راه رسیدن (دست همشون درد نکنه )بعد از صرف افطاری  جشنمون شرو شد با بگو بخندو اینکه میلا...
30 تير 1392

دوستان کمکککککککککککککککککککک!

 سلام به گل پسر مامانی.و همینطور سلام به فرشته های کوچولوی نی نی وبلاگ و مامان باباهای گلشون امسالم قسمت شد تا نیمه شعبان مثل پارسال در جوار حرم امام رضا(ع)باشیم.روزی که تو فرشته مهربونو خدا به ما هدیه داد خدا جون ازت ممنونم امیدوارم امانت دار خوبی باشیم اونجا با خریدن نون خامه ایی یا به قول مشهدیا "نارنجک"از خونواده شوشو پذیرایی شد انشاالله کیک اصلی تولد ٢٦تیرماه یا پنجم شیشم ماه رمضون ! اما تا اون روز زمان زیادی نمونده منم هنوز هیچکار نکردم یکی بیاد کمک من و منو از بلاتکلیفی نجات بده!بابایی که همش میگه عجله نکن به تمام کارا میرسیم ! آخرشم همه کارا میمونه دقیقه 90 موندم کیک تولدشو چی سفارش بدم!افطاری چی بدم به مهمونام با چه ت...
28 تير 1392

داستان مصور کودکان - خرگوش مهربان و سوپ هویج

    یکی بود یکی نبود ، زیر گنبد کبود ، خرگوش مهربانی بود که در روستای سرسبز و خوش آب و هوایی زندگی می کرد . یک روز صبح ، آقای خرگوش تصمیم گرفت که به مزرعه برود و برای ناهارش چند هویج بچیند و با آن یک سوپ خوشمزه بپزد . خرگوش مهربان چهار هویج را از زمین کند و به طرف خانه به راه افتاد . او در مسیر برگشتن به خانه آقای موش را دید . آقای موش به خرگوش مهربان سلام کرد و گفت : ' خرگوش مهربان ، بچه هایم گرسنه هستند . ممکن است یکی از هویج هایت را به من بدهی ؟' خرگوش هم یک هویج خوش رنگ را به آقای موش داد . موش از او تشکر کرد . سه هویج دیگر برای خرگوش مهربان باقی مانده بود .   سپس خرگوش به خ...
28 تير 1392
18684 0 14 ادامه مطلب